به نام خدا
ای کاش اهل عالم می دانستند که با آمدنت، چه سعادتی به آنان روی خواهد آورد که نه چشمی آن را دیده و نه گوشی آن را شنیده.
ای کاش مسیحیان جهان می دانستند که مسیح (علیه السلام) خود دلداده ی توست و برای ظهورت لحظه شماری می کند.
تا از آسمان فرود آید و در نماز به تو اقتدا نماید و پیروان خویش را به تبعیت از تو فرا خواند که اگر عیسی (علیه السلام) بنا به ضرورت و برای اتمام حجت، مرده ای را زنده می کرد، تو ای مقتدای مسیح (علیه السلام) زمین و زمان، انسان و جهان و اسلام و قرآن را زنده خواهی کرد. ای کاش کلیمیان جهان می دانستند که نه تنها ید بیضا، بلکه عصای موسی (علیه السلام)، الواح تورات و انگشتر سلیمان و تمام مواریث انبیاء در نزد توست. موسی منجی بنی اسرائیل بود، تو منجی عالم بشریتی. موسی (علیه السلام) با یک فرعون در افتاد؛ تو همه ی طاغوت های عالم و هزاران فرعون را به جای خویش نشانده و فرعونیت را ریشه کن خواهی کرد.
شما را «یوسف زهرا علیها السلام» صدا می زنند و به یوسف تشبیه می کنند.
آن گاه که برادران خطا کار یوسف (علیه السلام) به محضر او شرفیاب شدند،یوسف (علیه السلام) آن ها را مورد خطاب قرار داد که: هیچ می دانید با یوسف و برادرش چه کردید؟ بلافاصله بانویی قد خمیده در برابرم مجسّم می شود که مرا و یکایک شیعیان و مردم جهان را مورد خطاب و عتاب قرار می دهد «هل علمتم ما فعلتم بیوسف؟» هیچ می دانید با یوسف من چه کردید؟ هیچ می دانید که در این 1170 سال که از شروع غیبتش می گذرد بر مهدی من چه گذشته است؟ از اشک های غریبانه اش باخبرید؟ از غصّه ها و قلب پر از خونش چه می دانید؟ برای خلاصی او از زندان غیبتش چه کردید؟ چرا برای رهایی او از غربت و مظلومیت دعا نمی کنید؟
بدانید:
دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود
در این زمانه دل فرزند من شکسته تر است
ای کاش لااقل شیعیانت ذرّه ای از غربت و مظلومیت تو را درک می کردند و با رفتار و گفتار خویش، نمک بر زخم های دلت نمی پاشیدند.
به نام خدا
قطب شمال وجنوب جغرافیایی ، قطب مثبت و منفی آهن ربا و خواص آن ها را شناختم ، اما نیا موختم که قطب عالم امکان ، تو هستی در زنگ شیمی ، وقتی سخن از چرخش الکترون ها به دور هسته اتم به میان می آمد ، اشارتی کافی بود تا بفهمم عالم گرد وجود شریف تو می چرخد .
ای کاش در کنار انواع و اقسام فرمول های پیچیده ریاضی ، فیزیک و شیمی ، فرمول ساده ارتباط با تو را نیز به من یاد می دادند .
وقتی برای کنکور درس می خواندم ، کسی مرا برای ثبت نام در دانشگاه معرفت و محبت امام زمان (ارواحنا له فداه) تشویق نکرد . کسی برایم تبیین نکرد که معرفت امام نیز مراتب دارد و خیلی ها تا آخر عمر در همان دوران طفولیت یا مهد کودک خویش درجا می زنند .
از فضای محدود مدرسه ، وارد فضای باز دانشگاه شدم . در دانشگاه وضع از این هم اسف بار تر بود . بازار غرور پر مشتری بود و اسباب غفلت، فراوان و فراهم . مولای من! در دانشگاه هم کسی برایم از تو سخن نگفت، پرچمی به نام تو افراشته نبود، کسی به سوی تو دعوت نمی کرد، استادی برایم اوصاف تو را بیان نکرد.
پس از فراغت تحصیل نیز ، اداره زندگی و دغدغه معاش ، مجالی برای فکر کردن به تو باقی نگذاشت!!!