به نام خدا
نیاز برادران به آذوقه، زمینه ساز دیدار آنان با یوسف شد. هنگامی که بار قحطی و تنگی معیشت بر دوش برادران فشار آورد، آنان به امید یافتن آذوقه، رهسپار مصر گشتند و این مقدمهی دیدار آنان با یوسف گردید.
شکل گرفتن احساس نیاز به امام مهدی (عج) در ژرفای جان انسانها نیز زمینه ساز ظهور یوسف زهراعلیه السلام است. امام مهدی (عج) در توقیعی خطاب به اسحاق بن یعقوب میفرمایند:
...واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج...
...برای فرج من، بسیار دعا کنید...
افزون بر روایت یاد شده، در روایتهای فراوانی به شیعیان دستور داده شده است که برای فرا رسیدن ظهور دعا کنند؛ زیرا یکی از زمینههای دعا، احساس نیاز است. دعا در بستر نیاز میروید. آدمی تا کمبودی نداشته باشد و در وجودش، احساس نیاز به آنچه ندارد، شکل نگیرد، دست به دعا بر نمیدارد. ما نیز اگر بخواهیم که برای ظهور حضرت مهدی (عج) دعا کنیم، باید احساس نیاز به وجود ایشان را در درون خود سامان دهیم. تنها در این صورت است که دعا خواهیم کرد. بنابراین، دستور به دعا کردن، در واقع دستور به برانگیختن احساس نیاز به امام(عج) در وجود خویش است.
برادران یوسف، تاب تحمل او را نداشتند؛ زیرا به او احساس نیاز نمیکردند و نمیدانستند که وجود یوسف به چه کار آنان میآید؛ از اینرو، او را از خود راندند و آوارهی دیار غربتش کردند.
برای وصال یوسف میبایست زمان بگذرد تا برادران با دشواریهای روزگار دست و پنجه نرم کنند، سختیها را بچشند و فراز و نشیبها را ببیند. آنگاه کم کم احساس نیاز به یوسف در وجودشان شکل بگیرد؛ نیاز به کسی که دردهای آنان را تسکین بخشد و غبار محنت از رُخشان بزداید. این احساس چیزی نبود که بتوان آن را یک شبه به آنان تزریق کرد، بلکه در گذر زمان میبایست این احساس شکل بگیرد. این میوهای بود که باید به طور طبیعی میرسید. به همین دلیل، یوسف با اینکه میدانست پدر و برادران او در کنعانند، ولی هیچ اقدامی نکرد. او میتوانست به کنعان برود یا دستکم، نامهای برای پدر بنویسد و از او بخواهد که به نزدش بیایند، ولی این چنین نکرد. زیرا چه بسا اگر برادران، پیش از فراهم شدن زمینه، به دیدار او میآمدند، سودی نداشت؛ زیرا انگیزههای دشمنی پیشین هنوز وجود داشت و تحولی که آن عامل را از بین ببرد، هنوز رخ نداده بود.
به راستی، هنگامی که برادران ادعا کردند یوسف، طعمهی گرگ شده است، چرا یعقوب از آنان نخواست که باقی ماندهی جسد یا دستکم استخوانهایش را بیاورند؟ این بدان دلیل بود که میدانست اگر چنین بگوید، برادران برای اثبات ادعایشان، یوسف را خواهند کشت و جسدش را خواهند آورد. چرا هنگامی که کاروان، یوسف را یافت، یوسف به آنان نگفت که من فرزند یعقوب و اهل کنعانم. مرا به خاندانم باز گردانید؟ آیا به این دلیل نبود که میدانست اگر او را باز گردانند، سرانجام به دست برادرانش کشته خواهد شد؟! چرا که ظرفیتِ با یوسف بودن هنوز در آنان پدید نیامده بود و این ظرفیت میبایست به صورت طبیعی و در گذر زمان و کشاکش حوادث، شکل میگرفت. بر همهی اینها مقام الهی یعقوب را نیز بیافزایید. او پیامبر بود و با اعجاز الهی میتوانست کاری کند که برادران نتوانند یوسف را بکشند و او در کنار یوسف بماند، ولی چنین نکرد؛ زیرا سنت الهی بر این است که جریان امور روند طبیعی و عادی خود را بپیماید و مردم با اختیار و انتخاب خود، سعادت یا شقاوت را برگزینند و در میدان نفس گیر زندگی به آن برسند. به همین خاطر - گرچه در این میان، یعقوبی نیز وجود دارد که زمینهی ملاقات برای او کاملاً مهیاست و او خود را کاملاً آمادهی وصال کرده است - هرچند یوسف خود نیز از غربت و تنهایی، غمگین و دل آزرده است، ولی لب فرو میبندد و منتظر میماند، تا برادران آماده شوند و خود قدم به راه گذارند و به سویش بیایند. تنها در این صورت است که قدر او را خواهند دانست و از او بهره خواهند برد.
و این، حکایت حال یوسف زهراست. نااهلان و کم خردانی که تاب تحمل او و ظرفیت با او بودن و در کنار او زیستن را نداشتند، او را به چاه غیبت افکندند. در آمدن او از چاه غیبت نیز به فراهم شدن زمینه بستگی دارد. باید مردم به خود آیند، او را بخواهند و به او احساس نیاز کنند. شکل گرفتن چنین احساس نیازی، نیازمند گذر زمان است. باید زمان سپری شود تا بشریت در کوران حوادث دریابد که گرهگشای مشکلاتش، کس دیگری است. باید خود این میوه برسد؛ چیدن آن پیش از موعد، تباه کردن آن است. آمدن مهدی (عج) بدون فراهم آمدن زمینه و شکلگیری احساس نیاز به او و پدید آمدن ظرفیت تحمل او، چیزی جز تباه کردن او نیست. آری، او میتواند به اعجاز الهی، همهی مانعها را برطرف کند، امّا سنت الهی جز این است. باید، مردم خود بخواهند و در راه، گام نهند. هرچند وی از این غربت و فراق، غمگین و دلخسته است، اما لب فروبسته و برای آمدن مردم به سوی خویش، همچنان چشم به راه نشسته است؛ زیرا راهی جز این نیست. آیا کسی هست که او را از این انتظار به در آورد؟ در این میان، شیعیان یعقوب گونهای نیز هستند که دلهایشان، از عطر محبت او سرشار است و خود را برای سیراب شدن از چشمه سار حضورش کاملاً آماده کردهاند، امّا افسوس که این دسته نیز باید در غم فراق بسوزند؛ زیرا برای آمدن او، باید همه آماده باشند.
منبع : کتاب یوسف زهرا – نصرت الله آیتی – بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود